پربهاترین ساعت عمر

در ذیل آیه شریفه: «وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذا ضاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: و [نیز رحمتش] شامل حال آن سه نفری [بود] که [با بهانه تراشی واهی از شرکت در جنگ] بازمانده بودند [و همه مسلمانان به دستور پیامبر با آنان قطع رابطه کردند] تا جایی که زمین با همه وسعت و فراخی اش بر آنان تنگ شد و [از شدت غصه، اندوه و عذاب وجدان] دل هایشان هم در تنگی و مضیقه قرار گرفت، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست؛ پس خدا به رحمتش بر آنان توجه کرد تا توبه کنند؛ زیرا خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.»

ادامه نوشته

دل را بیمار نکنیم

افسران - دل را بیمار نکنیم.

دل مرکز عواطف و احساسات و ذکر است .. مراقبش باشیم!

ادامه نوشته

مردی قوی هیکل در چوب بری

مردی قوی هیکل در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند. روز اول در جنگل, 18 درخت را قطع کرد. رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد. روز یعد با انگیزه بیشتری کار کرد, ولی 15 درخت را قطع کرد. روز سوم بیشتر کار کرد, اما نتوانست بیشتر از 10 درخت را ببرد. به نظرش آمد که ضعیف شده است.

پیش رئیسش رفت و عذر خواست و گفت: «نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم, درخت کمتری می برم!!!».

رئیسش پرسید: «آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟»

او گفت: «برای این کار وقت نداشتم. تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.» (چیزی که نقطه ضعف او بود.)

«سگ گفت: پوست استاد با دباغی پاک می شود»

سراج الدین سکاکی از علمای اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهیان می زیسته و از مردم خوارزم بوده است.

ادامه نوشته

كسي كه بتواند وامي را پس بدهد ولي نكند چه عواقبي دارد؟

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

مَن يَمطُلْ على ذِي حَقٍ‏حَقَّهُ وهُو يَقدِرُ على أداءِ حَقِّهِ فعلَيهِ كُلَّ يومٍ خَطيئةُ عَشّارٍ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

اگر كسى بتواند حقّ كسى را بپردازد و تعلل ورزد ، هرروز كه بگذرد ، گناه باجگير برايش نوشته شود .


---------

عنه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

مَطْلُ الغَنِيِّ ظُلم .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

تعلّل ورزيدن توانگر (در پرداخت بدهى) ظلم است .

مستدرك الوسائل : 13 / 397 / 15713 منتخب ميزان الحكمة : 212

كم وام گرفتن چه فايده اي دارد؟

الإمامُ الصّادقُ عليه‏السلام :

خَفِّفوا الدَّينَ ، فإنّ في خِفَّةِ الدَّينِ زيادَةَ العُمُرِ .

امام صادق عليه‏السلام :

كمتر وام بگيريد كه كم قرض داشتن عمر را زياد مى‏كند .

بحار الأنوار : 103 / 145 / 21 منتخب ميزان الحكمة : 212

خواهش دعا

شخصی باهيجان و اضطراب ، به حضور امام صادق " ع " آمد و گفت :

درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، كه‏ خيلی فقير و تنگدستم .
امام :هرگز دعا نمی‏كنم .
چرا دعا نمی‏كنيد  ! ؟
برای اينكه خداوند راهی برای اينكار معين كرده است ، خداوند امر كرده كه روزی را پی‏جويی كنيد ، و طلب نماييد . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشينی ، و با دعا روزی را به خانه خود بكشانی !

برگرفته از:کتاب داستان راستان_استاد مطهری

حرف حساب

سلام

میدونید مشکل اغلب ما ها چیه ؟

اینکه منتظریم ببینیم یه اندیشمند غربی چی میگه بعد بگیم ...ببین ..ها این یعنی حرف حساب.

این مطلب رو بخونید بعد بگید آشنا نیست.....!!!؟


اگر با خونسردی گناهان کوچک را مرتکب شدیم ، روزی می رسد که بدترین گناهان را هم بدون خجالت و پشیمانی مرتکب می شوبم . 

شوپنهاور



الهی و ربی من لی غیرک...

فرازهايي از الهی نامه آيت الله حسن زاده آملي

الهی! به حقّ خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده .

الهی! ما همه بيچاره ايم و تنها تو چاره اي ، و ما همه هيچ كاره ايم و تنها تو كاره اي .

الهی! از پاي تا فرقم ، در نور تو غرقم . « يا نورَ السموات و الارض ، أنعمتَ فَزِدْ »

الهی! واي بر من اگر دانشم رهزنم شود و كتابم حجابم .

الهی! چون تو حاضري چه جويم و چون تو ناظري چه گويم .

الهی! چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت ، و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت .

الهی! چون عوامل طاحونه ، چشم بسته و تن خسته ام ؛ راه بسيار مي روم و مسافتي نمي پيمايم . وايِ من اگر دستم نگيري و رهايي ام ندهي .

ادامه نوشته

حرفهایی با خدا


گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

ادامه نوشته

قضاوت عجولانه

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند . روز بعد ضمن صرف صبحانه ،زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌ های شسته است و گفت : لباس‌ها چندان تمیز نیست.

انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید.احتمالابایدپودر لباس‌شویی بهتری بخرد.همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد،

زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بندرخت تعجب کردوبه همسرش گفت: “یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده..”مرد پاسخ داد:

من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز کردم!

نتیجه اخلاقی :  در زندگی  رفتار دیگران را که مشاهده نموده و راحت قضاوت میکنیم ،

قضاوت ما به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه ‌کردن هستیم بستگی دارد .

نصیحت لقمان به پسرش

 روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی:

 اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

 دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

  سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

 اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد.

 اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.

 و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

 

خوشبختی، چیزی ست كه در وجود شماست و از دیدگاه شما سرچشمه می گیرد

خودباوری

مرد بيکاري براي سِمَتِ آبدارچي در مايکروسافت تقاضا داد. رئيس هيئت مديره مصاحبه اش کرد و تميز کردن زمين رو -به عنوان نمونه کار- ديد و گفت: «شما استخدام شدين، آدرس ايميلتون رو بدين تا فرم هاي مربوطه رو واسه تون بفرستم تا پر کنين و همينطور تاريخي که بايد کار رو شروع کنين..»

مرد جواب داد: «اما من کامپيوتر ندارم، ايميل هم ندارم!» رئيس هيئت مديره گفت: «متأسفم. اگه ايميل ندارين، يعني شما وجود خارجي ندارين. و کسي که وجود خارجي نداره، شغل هم نمي تونه داشته باشه

مرد در کمال نوميدي اونجا رو ترک کرد.. نمي دونست با تنها 10 دلاري که در جيبش داشت چه کار کنه. تصميم گرفت به سوپرمارکتي بره و يک صندوق 10 کيلويي گوجه فرنگي بخره. بعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگي ها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، تونست سرمايه ش رو دو برابر کنه.. اين عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت. مرد فهميد مي تونه به اين طريق زندگيش رو بگذرونه، و شروع کرد به اين که هر روز زودتر بره و ديرتر برگرده خونه. در نتيجه پولش هر روز دو يا سه برابر ميشد. به زودي يه گاري خريد، بعد يه کاميون، و به زودي ناوگان خودش رو در خط ترانزيت (پخش محصولات) داشت ...

پنج سال بعد، مرد ديگه يکي از بزرگترين خرده فروشان امريکاست. شروع کرد تا براي آينده ي خانواده اش برنامه ریزي کنه، و تصميم گرفت بيمه ي عمر بگيره. به يه نمايندگي بيمه زنگ زد و سرويسي رو انتخاب کرد. وقتي صحبت شون به نتيجه رسيد، نماينده بيمه از آدرس ايميل مرد پرسيد. مرد جواب داد: «من ايميل ندارم

نماينده بيمه با کنجکاوي پرسيد: «شما ايميل ندارين، ولي با اين حال تونستين يک امپراتوري در شغل خودتون به وجود بيارين. ميتونين فکر کنين به کجاها مي رسيدين اگه يه ايميل هم داشتين؟» مرد براي مدتي فکر کرد و گفت:

 

  آره! احتمالاً ميشدم يه آبدارچي در شرکت مايکروسافت.

هرگز داشته‌هایت را دست کم نگیر

الفبای زندگی

Ask for what you want

چیزی را که میخواهید درخواست کنید..

Be who you say you are

آن کسی باشید که ادعا دارید..

Care about others

به دیگران اهمیت بدهید..

Dare to live your dreams

برای عملی کردن رویاهایتان اقدام کنید..

Ease through the day

در طول روز آسایش برقرار کنید..

Find the best
به بهترین تناسب برسید

Give to another

به دیگران ببخشید..

Hug a friend

دوستی را در آغوش بگیرید..

Inspire someone to greatness

کسی را برای مهم بودن ترغیب کنید..

Jump over the boundary

مرزهایتان را پشت سر بگذارید..

Kick about habit

یک عادت بدتان را کنار بگذارید..

Leap across a fear

ترس ها را رها کنید..

Mention sth up lifting

چیزی را به بالا هدایت کنید..

Never say never

هرگز نگویید هرگز..

Open your mind and heart

عاقل و عاشق باشید..

Pursue your innermost passions

به دنبال درونی ترین دلبستگی خود باشید..

Quit complaining

شکوه ها را کنار بگذارید..

Restore your smile

در لبخندهایتان تجدید نظر کنید..

Sets your sights high

بینایی خود را وسیع کنید..

Trust yourself

خودتان را باور کنید..

Use all the day

از تمام لحظه هایتان استفاده کنید..

Value every thing

به همه چیزها بها دهید..

Waite until it feels right

تا جایی که به حق و عادلانه است صبر کنید..

Xpress(express) your self

خود را اثبات کنید..

 Yank weeds from your mental garden

ذهنتان را از چیزهای زاید خالی کنید..

Zoom into the now

فقط در حال باشید

عکسی که شاید مارامتحول کند


هرکسی تعبیر خودش رو از این عکس داره ولی به نظر من قشگنترینش نزدیک به سخن سعدی علیه الرحمه که میگه:


دوش مرغی به صـبح می‎نـالید     عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش 


یـكی از دوستان مـخلص مرا      مـگـر آواز مـن رسیـد بـگـوش 


گـفت بـاور نـداشتم كه تو را      بانگ مـرغی چـنین كـند مـدهوش 


گفتم این شرط آدمیت نیست         مـرغ تسبیح گـوی و مـن خاموش

دیدگاه

http://ts4.mm.bing.net/images/thumbnail.aspx?q=4805394657444103&id=35ddb5ceb92b87dae90afd40b1e0d0a7


حکیمی تخته سنگی در میان جاده نهاد. بازرگانان و رهگذران، با دیدن تخته سنگ از کنار آن یا بی تفاوت می گذشتند و یا غرولند می کردند که این چه شهر بی نظمی است و متولیان امور شهر عجب بی عرضه اند و...!

نزدیک غروب، مردی روستایی که پشتش بار میوه بود، به تخته سنگ نزدیک شد و با زحمت و مشقت آن را از میان جاده برداشت تا کناری گذارد. به ناگاه چشمش به کیسه ای در زیر تخته سنگ افتاد. درون کیسه سکه هایی زر و یک یاداشت یافت که رویش نوشته بود:

«هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی باشد. مهم این است که با موانع چگونه روبه رو شویم».

 

الهی! فرمودی كه در دنیا ـ بدان چشم كه در توانگران می‌نگرند ـ به درویشان و مسكینان نگرند. 

الهی! تو كرمی و واولیتری، كه در آخرت بدان چشم كه در مطیعان نگری، در عاصیان نگری. 

الهی! آفریدی رایگان، و روزی دادی رایگان؛ بیامرز رایگان، كه تو خدایی نه بازرگان. 

من بنده عاصیم رضای تو كجاست       تاریك دلم نور و ضیای تو كجاست 

ما را تو بهشت اگر به طاعت بخشی آن بیع بود، لطف و عطای تو كجاست

الهی! اگر خامم، پخته‌ام كن، و اگر پخته‌ام، سوخته‌ام كن. 

الهی! مكش این چراغ افروخته را، و مسوزان این دل سوخته را، و مَدَر این پرده دوخته را، و مران این بنده آموخته را. 

الهی از آن خوان كه از بهر خاصان نهادی، نصیب من بینوا كو 

اگر می‌فروشی، بهایش كه داده و گر بی‌بها می‌دهی بخش ما كو؟ 

تو لاله سرخ و لؤلؤ مكنونی من مجنونم، تو لیلیّ مجنونی 

تو مشتریان بابضاعت داری با مشتریان بی‌بضاعت چونی؟

الهی! مگوی كه چه آورده‌اید كه درویشانیم، و مپرس كه چه كرده‌اید كه رسوایانیم. 

الهی! ترسانم از بدی خود؛ بیامرز مرا به خوبی خود.

ای كریمی كه بخشنده عطایی، و ای حكیمی كه پوشنده خطایی، و ای صمدی كه از ادراك ما جدایی،

و ای احدی كه در ذات و صفات بی‌همتایی، و ای قادری كه خدایی را سزایی، و ای خالقی كه گمراهان را، راهنمایی.

جان ما را، صفای خود ده، و دل ما را، هوای خود ده، و چشم ما را، ضیای خود ده، و ما را از فضل و كرم خود آن ده، كه آن به.

الهی! با تو آشنا شدم، از خلایق جدا شدم و در جهان شیداشدم، نهان بودم؛ پیدا شدم. 

الهی! چون آتش فراق داشتی، دوزخ پرآتش از چه افراشتی.


الهی! هر كه تو را شناخت، هر چه غیر تو بود بینداخت. 


هر كس كه ترا شناخت جان را چه كند فرزند و عیال و خانمان را چه كند

دیوانه كنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه كند

الهی! در جلال، رحمانی، در كمال، سبحانی، نه محتاج زمانی، و نه آرزومند مكانی، نه كسی به تو ماند، و نه به

كسی مانی، پیداست كه در میان جانی، بلكه جان زنده به چیزی است كه تو آنی.

داستان غم انگیز ما

مطلب بسیار زیبایی که دوست خوبم آقا سعید توی وبش گذاشته بود ومن هم اینجا آوردم تا دوستان بخونن ولذتشو ببرن.


روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...

 
یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
 
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
 
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
 
یک یوگیست به او گفت :
 
این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
 
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
 
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
 
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
 
یک تقویت کننده فکر، او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
 
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهایت رو بشکنی!!!
 
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!

الهی! از كشته تو، بوی خون نیاید، و از سوخته تو، بوی دود؛ چرا كه سوخته تو، به سوختن شاد است و كشته تو، به كشتن خشنود. 


الهی! دلی ده، كه در آن آتش هوی نبود، و سینه‌ای ده، كه در آن رزق و ریا نبود. 

الهی! اگر یك بار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من. 

الهی! بر هر كه داغ محبّتِ خود نهادی، خِرمن وجودش را به باد نیستی در دادی.

جملات بسیار زیبا

مطلب بسیار زیبایی از دوست خوبم آقا سعید


غریب است دوست داشتن. وعجیب تر از آن است

 

دوست داشته شدن...

 

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 

ونفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه

 

 دوانده ؛ به بازیش می‌گیریم

 

هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر،هر چه او دل

 

نازک‌تر ، ما بی رحم ‌تر ...

 

تقصیر از ما نیست ؛ تمامی قصه های عاشقانه،

 

اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...

 

*******

 

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم، وقتی

 

که دیگر رفت من به انتظارآمدنش نشستم،

 

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته باشد

 

من او را دوست داشتم،

 

وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ، وقتی او تمام

 

شد من آغاز شدم وچه سخت است تنها شدن!

 

******

 

چه غم انگیز است وقتی که چشمه ای سرد و زلال

 

در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد ،

 

تو تشنه ی آتش باشی و نه آب. و چشمه که خشکید ،

 

و چشمه که از آن آتش که تو تشنه ی آن بودی ،

 

بخار شد و به هوا رفت و آتش کویر را تافت و در

خود گداخت و از زمین آتش رویید

 

و از آسمان آتش بارید ، تو تشنه ی آب گردی و نه

 

آتش!!!

 

و بعد ، عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود ،

 

از غم نبودن تو می گداخت ...!

 

******

                 

رسم زندگی این است

 

یک روز کسی را دوست داری

 

و روز بعد تنهائی

 

به همین سادگی او رفته است

 

و همه چیز تمام شده است

 

مثل یک میهمانی که به آخر می رسد

 

و تو به حال خود رها می شوی

 

چرا غمگینی؟

 

این رسم زندگیست

 

تو نمی توانی آن را تغییر دهی

 

******


 

صبر کردن دردناک است و فراموش کردن دردناکتر

 

و از این دو دردناکتر ان است که ندانی باید صبر

 

کنی یا فراموش!!!!

 

******

 

حرفهایی است که هیچ گاه زبانها بهم نمیگویند....

 

حرفهایی است که فقط دستها میتوانند بهم بگویند.

 

******

 

دلی که از بی کسی غمگین است،هر کسی را می

تواند تحمل کند.هیچ ﮐس بد نیست.

 

دلی که در بی اویی مانده است،برق هر نگاهی

 

جانش را می خراشد.

 

اما چه رنجی است لذت را تنها بردن و چه زشت

 

است زیبایی را تنها دیدن و چه بدبختی آزار دهنده

 

ای است تنها خوشبخت بودن!

 

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است .....

 

*******

 

خداوندا.....

 

برای همسایه که نان مرا ربود، نان !!

 

برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی !!

 

برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش !!

 

و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم.....

 

********

 

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

 

انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.

 

زندگی چون گل سرخی است

 

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.

 

******

 

تا آسمان راهی نیست

 

اما تا آسمانی شدن راه بسیار است..

 

 

چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می زنند بی آنکه

 

چیزی بگویند و چه اندکند کسانی که حرفی نمی زنند

 

اما بسیار می گویند

 

حسرت

 بازهم مطلب بسیار زیبایی دوست خوبم آقا سعید
مراقب قلب ها باشیم
 
وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم

 

پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم

 

وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم

 


و همچنان تنها می مانیم
 
 
هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند

ارزش واقعی انسان به چیست؟

مطلب بسیار زیبایی که دوست خوبم آقا سعید توی وبش گزاشته بود ومن هم اینجا آوردم تا دوستان بخونن.

علامه محمد تقی جعفری می­فرمودند:

عده­ ای از جامعه­ شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به

بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».برای سنجش

ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن

است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ی آن است.

اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.هر کدام از جامعه شناس­ها صحبت­ هایی داشتند و

معیارهای خاصی را ارائه دادند.بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید

بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.کسی

که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.کسی که

عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به

اندازه­ ی خداست.علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه

شناس­ها صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.وقتی

تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود.

بلکه از شخصی به نام علی (علیه­السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند:

«قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است

که دوست می­دارد».وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی

احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) از جا بلند شدند و چند بار

نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند

روح انسان

مطلب بسیار زیبایی که دوست خوبم آقا سعید توی وبش گزاشته بود ومن هم اینجا آوردم البته خدمت آقا سعید بگم که خیلی مخلصیم.

روح انسان

افلاطون گفته
روح دایره است و من دایره های روحم را کشف کردم!پنج دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره هاقرار دادم.در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من می دهندو در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود،نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم.همه ما دلمان می خواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم و گاهی اوقات نداریم!گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی مامی گذارند...نمی توانی
کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشدو گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث میشودحتی درمقایسه با تنهایی ات، بیشتر احساس تنهایی کنی...در چنین وضعیتی تلاش برای ایجادتغییر و تحول ممکن است باعث شود راهت را گم کنی یا شاید باعث شود وجود خودت که تو را "تو" می کند را ازدست بدهی ،گاه سالهاطول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی،به همین دلیل بسیار مهم است که بایدافرادی را در اطرافت داشته باشی که دوستت بدارند.در مواجه باافراد از خودت بپرس،این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...در کنار او می توانم خودم باشم؟با او می توانم رو راست باشم؟می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟در کنار او احساس راحتی می کنم؟وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟و وقتی می رود چه حالی می شوم؟وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او روراستم؟آیا او باعث می شوداحساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟فلسفه وجود این 5 دایره، شناخت است، نه پیش داوری،پس با خودت روراست باش،با افرادی که در نظر تو بد خلق اند،مدارا کن و خودت را
مقید نکن که چون به صرف اینکه با کسی در سر کار و یا اوقاتی ممتدهر روز زمانی رامی گذرانی باید او رادر دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی.

در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنهااعتماد داری حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود.از خودت بپرس در مورد
افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟

آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند،با این افرادو در کنار آنها، قدرتمندی...ارزشهای مشترک با آنها داریو با حضورآنها در زندگیت، دنیا را زیباتر می بینی دوستان وهمراهانی خارق العاده!

دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک می کنند مربیان... آموزگاران و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند بیرون رفتن و خندیدن...چیزی به تو اضافه نمی کنندولی در عین حال هم باعث نمی شوند که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی.

دایره سوم همکاران واقوامندو شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی توایفا می کنندو تاثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی ،هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان
به آنها فکر نمی کنی و به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوندافراد این دایره در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند و لاغیر.

دایره چهارم سر آغاز عزم راسخ توست!آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند،افراد این دایره لزوما" با خودواقعی تو مرتبط نیستند،حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباطی افراد این دایره در زندگی اجتماعی وحرفه ات مهم هستند...در کنار آنها نمی توانی راحت باشیو وقتی آنها را می بینی شایدحتی آشفته و پریشان شوی.

دایره آخر جای دورترین افراد است،جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند،
تحقیرت کرده اند،کسانی که همیشه به تو انرژی منفی می دهندو احساسات زجرآوری را باآنها تجربه می کنی،خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی
اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارندمستقیما"روح و روان تو را هدف قرار دهند،نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند،شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی نداردو کسی که ازتو بدش بیاید، باور نمی کند!

وقتی دائم
بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی

وقتی دائم
بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی

وقتی دائم
بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!

وقتی صبح
بیدار می شویم دو انتخاب داریم:

برگردیم
بخوابیم و رویا ببینیم،

یا بیدار
شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.

انتخاب با
توست...

ما کسانی که
به فکرمان هستند را نگران می کنیم و حتی به گریه می اندازیم

و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به فکر ما نیستند!

این یکی ازحقایق عجیب زندگی است،

و اگر این رابفهمی،

هیچوقت برای تغییر دیر نیست

شعر بامعرفت ها

شعر طنز با معرفت ها منظومه ایست بسیار طولانی که توسط شاعر معاصر و طنز پرداز معروف ابوالفضل زرویی ‌نصرآباد سروده شده و در حال انتشار است در این جا بخشی از شعر را که در بازدید شعرا با رهبری قرائت گردیده است را برای شما می آوریم متن تکمیل شده این منظومه در حال انتشار است

ادامه نوشته