داستان آموزنده


مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد

وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟

مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم

سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را درجا کشت

او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟مرد پاسخ داد : نه قربان من ندیدم اما همسرم دید

نکته اخلاقی: وقتی شانس در خونه شما را میزند از آن استفاده کنید!!!! 

تفسیر مدیرنیروی انسانی از پیشرفت وتشویق

یک مرد پس از 2 سال خدمت پی برد که ترفیع نمی گیرد، انتقال نمی یابد، حقوقش افزایش نمی یابد، تشویق نمی شود. بنابراین او تصمیم گرفت که پیش مدیر منابع انسانی برود. مدیر با لبخند او را دعوت به نشستن و شنیدن یک نصیحت کرد: «از تو به خاطر 1 یا 2 روز کاری که تو واقعاً انجام می دهی، تقدیر نمی شود.»



ادامه نوشته

کلاه ایمنی

رييس يك كارخانه بزرگ معاون خود را احضار و به او می گويد: «روز دوشنبه، حدود ساعت 7 غروب، ستاره دنباله دار هالی ديده خواهد شد. نظر به اينكه چنين پديده ای هر 78 سال يكبار تكرار می شود، به همه كارگران ابلاغ كنيد كه قبل از ساعت 7، با به سر داشتن كلاه ايمنی ، در حياط كارخانه حضور يابند تا توضيحات لازم داده شود.  اما در صورت بارندگی مشاهده هالی با چشم عريان (غير مسلح) ممكن نيست و در  كارگران را به سالن نهارخوری هدايت كنيد تا از طريق نمايش فيلم با اين پديده شگفت آشنا شوند.»

معاون خطاب به مدير توليد مي گويد:

ادامه نوشته

مرد بالن سوار و مرد روي زمين

مردي در يك بالن در حال پرواز كردن بود كه متوجه شد گم شده است. در حالي كه ارتفاع بالن را كم مي‌كرد، مردي را ديد.

مرد بالن‌سوار فرياد زد: "ببخشيد، مي‌توانيد به من كمك كنيد. من به دوستم قول دادم كه نيم ساعت پيش او را ملاقات كنم، اما حالا نمي‌دانم كجا هستم."


ادامه نوشته

تجربیات ناب برای موفق شدن در ادارات

در صورتي كه كارمند دولت هستيد حتما از اين تجربيات استفاده كنيد.

1- در يك سيستم دولتي؛ سعي كنيد «لال بودن» را تمرين كنيد! اين تمرين در ميزان عزيز بودن شما بسيار موثر است.

2- در يك سيستم دولتي؛ هيچگاه كارمندان را با يكديگر مقايسه نكنيد؛ چون قطعا شاهد تبعيض خواهيد بود.


ادامه نوشته

اینم یه جورشه....

یه بار با یه بنده خدایی دعوام شد در حد بزن بزن!!!

بعد یهو دیدم وسط دعوا نشست شروع کرد خندیدن گفتم واسه چی میخندی؟؟

گفت چرا وقتی مشت میزنی مثل این فیلم هندیا صداشم در میاری؟؟؟

شرح مستی

مستیم و به دُرد میکده  خرسندیم

چون جام به ریش غصه ها می خندیم

"من بنده ی آن دمم که ساقی گوید":

-پاشو!...سه ی نصفه شب شده!...می بندیم!!

شعرجالب

ما وارثان وحی و تنزیلیم
عاشق ترین مردان این ایلیم

مردم تمام از نسل قابیلند
ما چند تا ، فرزند هابیلیم

آن دیگران ناز و ادا دارند
ما بی قر و اطوار و قنبیلیم

در بین ما یک عده هم هستند...
این روزها مشغول تعدیلیم

در این دویدنها رسیدن نیست
عمری است ما روی تِرِدمیلیم


آخر کجا می آیی آقا جان؟
بگذار ، ما مشغول تحلیلیم

دنیا به کام قوم دجال است
ما هم که با دجال فامیلیم


درس "پیام نور"تان از دور
خوب است ، ما مشتاق تحصیلیم

آقا ، شما تفسیر قرآنید
البته ما قائل به تاویلیم

نه عالم احکام قرآنیم
نه عامل تورات و انجیلیم

گفتند : شرط راستی ، مستی است
ما هم که ذاتا مست و پاتیلیم

در کل ، زمین مصر است و این مردم
یاران فرعونند و ما نیلیم

اینها اگر کرم اند ، ما ماریم
آنها اگر مورند، ما فیلیم

فیلیم در نطع سخن امّا
وقت عمل طیرا ابابیلیم

در حفظ ما باید به جدّ کوشید
ما نقطه ی حسّاس آشیلیم

"آدم شدن" یک ایده ی نوپاست
ما هم نهادی تازه تشکیلیم

سیصد نفر "آدم" که شوخی نیست
مستلزم تغییر و تبدیلیم

تعجیل ، کلا کار شیطان است
اصلا چرا مشتاق تعجیلیم؟

وقتش که شد ، آن وقت می گوییم:
آقا بیا کم کم که تکمیلیم

وقت عمل هم می رسد امّا
فعلا به فکر حفظ و ترتیلیم

آخر چطوری حرف حق ؟ وقتی
مشغول ذکر و ورد و تهلیلیم

ما با همین حالت که می بینید
مستوجب تشویق و تجلیلیم

صندوق عهد و رای اگر باشد
یاران داوود و سموئیلیم

توی صف عشاقتان از صبح
ما صاحبان ساک و زنبیلیم

بعضی به نامت ، بارشان شد بار
ما تازه فکر بار و بندیلیم

(کار غنایم را به ما بسپار
چون خبره در تقسیم و تحویلیم

باد هوا خوردن که ممکن نیست
آخر مگر ماها حواصیلیم)

***

گفتند :روز جمعه می آیی
ما روزهای جمعه تعطیلیم ...

 

کاری از آقا ابوالفضل