الهی! گرفتار آن دردم، كه تو داروی آنی، بنده آن ثنایم كه تو سزاوار آنی، من در تو، چه دانم؟ تو دانی. تو آنی كه مصطفی گفت، من ثنای تو را نتوانم شمرد آن گونه كه تو خود بر نفس خویش ثنا گفتی.

من بی‌تو دمی قرار نتوانم كرد احسان تو را شمار نتوانم كرد 

گر بر تن من زبان شود هر مویی یك شكر تو از هزار نتوانم كرد